×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ونداربن

ونداربن، وبلاگ مطالب جذاب

× عکس های عاشقانه ، مطالب آموزنده ، سرگرمی ،سلامت، جوک و اس ام اس، راه و رسم عاشقی وبلاگ را با نظرات خود غنی کنید . بچه ها از نظرات خوبتون ممنونم. س . ج
×

آدرس وبلاگ من

wandarben.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/dani_amiri2000

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

عذاب بسيار سخت قوم لوط

از آنجا كه قوم سركش لوط، فساد را از حد گذراندند، و بجاى قبول نصيحت‏هاى حضرت لوط، او را تهديد كردند، سالها بر اين وضع نكبت‏بار ادامه دادند، و درست به عكس فرمان خدا همه چيز را وارونه نمودند، خداوند نيز مجازات آنها را به تناسب كارهاى وارونه آنها، وارونه كردن زمين قرار داد و بجاى آب باران، آنها را سنگباران كرد، اينك اصل ماجرا را بشنويد:
وقتى كه مهمانان (فرشتگان به صورت جوان زيبا) در خانه لوط بودند، لوط از يكى از آن جوانان پرسيد كيستى؟ او گفت: من جبرئيل هستم، لوط گفت: چه مأموريتى دارى؟ جبرئيل گفت: مأموريت هلاكت قوم را دارم، لوط گفت: همين آلان؟ جبرئيل گفت: اليس الصبح بقريب آيا صبح نزديك نيست؟(200).
معلوم شد كه لحظه‏ى هلاكت در پايان شب، صورت مى‏گيرد.
در اين هنگام قوم شرور و زشتكار به سر رسيدند، و در خانه لوط را شكستند و وارد خانه شدند، جبرئيل با پرش محكم بر صورتشان زد، بطورى كه چشمشان محو و نابينا شد.(201)
وقتى آنها چنين ديدند در يافتند كه عذاب (همان عذابى كه مكرر لوط به آنها وعده داده بود) فرا رسيده است.
جبرئيل به لوط گفت تو و خانواده‏ات شبانه (دور از ديد مردم) از شهر بيرون برو جز همسرت كه او بايد در شهر بماند و جزء عذاب شدگان است.(202)
دانشمندى در ميان قوم لوط بود، به آنها گفت: عذاب فرا رسيده، نگذاريد لوط و خانواده‏اش از شهر بيرون روند، چرا كه تا او در ميان شما است، عذاب نخواهد آمد، آنها خانه لوط را محاصره كردند تا نگذارند لوط از خانه بيرون رود ولى جبرئيل ستونى از نور را در جلو لوط قرار داد و به او گفت در ميان نور بيا، كسى متوجه نخواهد شد، لوط و خانواده‏اش به اين ترتيب از زير زمين، از شهر بيرون رفتند، همسر گناهكار لوط از جريان مطلع شد، خداوند سنگى به سوى او فرستاد و او هماندم به هلاكت رسيد، وقتى كه طلوع فجر شد، چهار فرشته هر يك در يك ناحيه‏ى شهر قرار گرفتند، و آن سرزمين را تا هفت طبقه‏اش جدا كردند و به سوى آسمان برند،بطورى آن سرزمين نزديك آسمان شد كه اهل آسمان صداى سگها و خروسهاى شهر آنها را مى‏شنيدند.
سپس آن سرزمين را بر سر قوم شرور لوط وارونه كردند، و پس از آن سنگهائى از سجيل (گلهاى متحجر متراكم) كه نزد پروردگار نشاندار بود، آنها را نشانه گرفت و بر آنها باريد، و به اين ترتيب شهرشان واژگون شد و خودشان با بدترين وضعى، تار و مار و متلاشى گشتند.(203)
نكته‏ها:
1 -
خداوند سالها مهلت و فرصت مى‏دهد و انسانها را آزمايش مى‏كند، وقتى آنها گناه را ادامه دادند و از حد گذراندند، سخت در همين دنيا مجازات خواهند شد (و آخرت نيز عذاب سخت خواهند داشت)
2 -
نزول عذاب در صبح، شايد از اينرو بوده كه خداوند مى‏خواست باز چند ساعت (پس از ديدن عذاب در شب) به آنها مهلت دهد تا توبه كنند، و اينكه نمى‏خواست در دل شب بر آنها شبيخون بزند.
3 -
سنگباران آنها يا همراه زير و رو شدن شهرشان بوده و يا بعد از زير و رو شدن، تا بطور كلى محو و نابود شوند.
4 -
درباره‏ى من سجيل منضود مسومة (گلهاى متحجر متراكم بر روى هم و نشاندار) چند قول نوشته‏اند: 1- اين سنگها، سنگهاى معمولى نبوده بلكه معلوم بود كه سنگهاى عذاب است. 2- اين سنگها در علم خدا براى هر فردى هماهنگ عمل او درست شده بود، و همان را نشانه گرفت، و درباره‏ى كلمه‏ى منضود مفسر معروف بيضاوى گويد: يعنى گلهاى متراكم كه براى عذاب آنها آماده شده بود، يا پشت سر هم مانند باران بر آنها مى‏باريد.(204)
5 -
جالب اينكه در بعضى از روايات آمده: خداوند به فرشتگان دستور داده بود تا لوط (عليه السلام) سه بار شهادت بر بدى و انحراف قومش نداد، آنها را مجازات نكنند (يعنى حتى در اجراى فرمان خدا نسبت به يك قوم گناهكار، بايد موازين دادگاه و محاكمه‏ى عادلانه انجام گيرد) و اين رسولان شهادت لوط را در اثناء راه سه بار شنيدند.(205)
6 -
روزى يك نفر از اهل شام از على (عليه السلام) پرسيد اينكه قرآن در سوره عبس آيه 33 به بعد در وصف روز قيامت مى‏گويد: يوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبيته و بنيه (روزى كه انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزند فرار مى‏كند چه معنا دارد على (عليه السلام) (به ذكر يكى از مصاديق روشن آيه پرداخت و) فرمود: ابراهيم از پدر (خوانده‏اش آزر)، نوح از پسرش كنعان، لوط از همسرش فرار مى‏كنند.(206)
به اين روايت نيز كه در مورد عذاب قوم لوط است توجه كنيد:
از امام باقر (عليه السلام) نقل شده: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: از جبرئيل ماجراى هلاكت قوم لوط را پرسيدم، گفت: قوم لوط اهل قريه‏اى بودند كه محل مدفوع خود را نمى‏شستند، و تطهير از جنايت نمى‏كردند، بخيل و بى‏صفت بودند، لوط (عليه السلام) سى سال در ميانشان بود، وقت ورود لوط به ميان آنها، از آنها هيچكس با لوط خويشاوندى نداشت، لوط آنها را به سوى خدا و ايمان و پيروى خدا دعوت كرد و آنها را از فحشاء و منكرات نهى نمود، و تأكيد كرد كه از خدا اطاعت كنند، آنها به دعوت لوط اعتنا نكردند و به اعمال زشت خود ادامه دادند.
خداوند فرشتگانش را به سوى شهر لوط فرستاد تا مؤمنان را از آن شهر بيرون ببرند وقتى كه در آن شهر، تنها يك خانه داراى مؤمن يافتند، به لوط و ايمان آورندگان اندك او گفتند، نيمه‏هاى شب از شهر بيرون رويد كه كسى متوجه شما نمى‏شود، لوط همراه دخترانش نصف شب از شهر خارج شد، همسرش در شهر ماند و به قومش پيوست، و ماجرا را به قوم گفت، سرانجام پس از طلوع فجر، از ناحيه‏ى عرش ندا آمد: اى جبرئيل اكنون براى خدا سزاوار شد كه عذاب را بر قوم لوط وارد سازد، به شهر قوم لوط فرود آى و آن سرزمين را تا هفت طبقه از جا بكن، سپس آنرا به سوى آسمان بالا ببر، و آن را در آسمان نگهدار تا فرمان خداى جبار در واژگون كردن آن برسد.
جبرئيل گويد: همه‏ى اين دستورات را انجام دادم، آن سرزمين را تا هفت طبقه‏اش كندم و به آسمان بردم و منتظر فرمان خداوند ماندم، فرمان خدا فرا رسيد، با پرهاى طرف راستم جانب شرق آن سرزمين رازدم و با پرهاى طرف چپم، ناحيه غربش رازدم و اى محمد آن سرزمين را تا هفت طبقه‏اش - جز منزل لوط و ايمان آورندگان به او را - كندم، سپس آنرا در فضاى وسيعى در آسمان نگاه داشتم كه اهل آسمان صداى سگ و خروس شهر آنها را مى‏شنيدند، وقتى كه صبح شد از جانب عرش بر من ندا شد شهر را واژگون كن، شهر را زير و رو و واژگون كردم، سپس خداوند باران سنگ بر آنها باريد.(207)
سرانجام شهر سدوم و... به صورت بيابانى در آمد و خانه‏هاى همه مبدل به تلهائى از خاك شد، و سرگذشت آنان مايه‏ى عبرت ديگران گرديد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به جبرئيل فرمود: آن قريه در كجا بود؟ جبرئيل گفت: در محلى از حيره كه از نواحى شام بود، پيامبر فرمود: در كجا واژگون شد، جبرئيل گفت بين درياى شام و مصر و به دريا افكنده شد.(208)
قرآن مى‏فرمايد: و ما هى من الظامين ببعيد: اين عذاب از ستمگران (در هر زمان و در هر جا) دور نيست (هود - 83).
آرى در اين سرگذشت براى مردم متفكر و صاحبدل، آيت و حجتى است.
به قول ناصر خسرو:

روزى ز سر سنگ عقابى به هوا خاست از راستى بال منى كرد وهمى گفت گر بر سر خاشاك يكى پشه بجنبد بسيار منى كرد و زتقدير نترسيد ناگه ز كمينگاه يكى سخت كمانى چون خوب نظر كرد پر خويش در آن ديد

 

بهر طلب طعمه پرو بال بيار است كامروز همه ملك جهان زير پر ما است جنبيدن آن پشه عيان در نظر ما است بنگر كه از اين چرخ جفا پيشه چه برخاست‏(209) تيرى به قضا و قدر انداخت به او راست گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه برماست

فصل ششم: درس عبرت‏

قرآن در آيه 83 سوره‏ى هود، پس از بيان عذاب سخت قوم لوط مى‏فرمايد: و ما هى من الظالمين ببعيد آن (اينگونه عذابها) از ستمگران دور نيست.
در روايتى آمده جبرئيل به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت: و ما هى يا محمد عن الظالمين من امتك ببعيد: اى محمد اينگونه عذابها بر ظالمان از امت تو دور نيست‏(210).
و در سوره‏ى قمر (كه از آيه 34 تا 41 آن مربوط به عذاب قوم لوط است) در آيه 40 مى‏خوانيم: و لقد يسرنا القران للذكر فهل من مدكر ما قرآن را با بيان آسان و روشن براى يادآورى و تذكر (غافلان) قرار دادايم، آيا پند گيرنده‏اى هست؟!.
از دو آيه فوق و از آيات ديگر به روشنى مى‏يابيم كه هدف از ذكر داستان قوم لوط، درس عبرت گرفتن، و خوف از خدا و دورى از گناه، و انديشيدن درباره‏ى عواقب گناه و عذاب الهى در دنيا و آخرت است.
آيه نخست (83 - هود) صريحاً اعلام مى‏دارد كه اينگونه عذابها براى ستمگران در هر امتى دور نيست، يعنى اگر ما در هر بعدى ستم كنيم، و راه طغيان و ظلم را بپيمائيم سرانجام كار ما عذاب سخت الهى خواهد بود.
پس بايد عبرت گرفت، و تا مهلت و فرصت است، خودسازى كرد، و با آب توبه حقيقى، آلود گناهان سابق را شست.
بهتر اين است كه در اينجا سخنى از بيان شيواى على (عليه السلام) بشنويد.
او در نهج‏البلاغه پس از عنوان كردن آيه سوره‏ى انفطار يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم اى انسان چه چيز ترا به پرودگار بزرگت مغرور ساخت مى‏فرمايد: اين آيه كوبنده‏ترين دليل در برابر شنونده و قطع كننده‏ترين عذر شخص مغرور است كه جهالت و نادانيش او را خوشحال ساخته (كه به اين معنى است) اى انسان چه چيزى تو را بر گناه جرأت داده؟ و چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور نمود؟ و چه چيز تو را بر هلاكت خويش مغرور ساخته است؟ مگر اين بيمارى تو بهبودى نمى‏يابد؟ و يا اين خوابت بيدارى ندارد؟ همانگونه كه به ديگرى رحم مى‏كنى به خود رحم كن تو كه هرگاه كسى را در دل آفتاب سوزان بيابى بر او سايه مى‏افكنى و هرگاه بيمار ناتوانى را ببينى كه سخت ناتوان گشته، از روى ترحم بر او مى‏گريى، پس چه چيز تو را بر اين بيمارى (معنوى) شكيبا و بر اين مصائب، صبور ساخته؟ و چه چيز تو را از گريه بر خويشتن تسلى داده؟ در حالى كه هيچ چيز براى تو عزيزتر از خودت نيستى.(211)
آرى همانگونه كه در پايان آيات عذاب قوم لوط خوانديم: اينگونه عذابها براى ستمگران دور نيست
جالب اينكه در همان سرزمين لوط، سالها قوم سبا مى‏زيستند، اين قوم آنچنان در ناز و نعمت و امنيت فرو رفته بودند كه نظير نداشت، از شام به يمن و مكه، آباديهاى پر درخت و ميوه به هم متصل شده بود، كه اگر زنى سبدى خالى بر سر مى‏گذاشت و از زير درختان رد مى‏شد، خود بخود سبد، پر از ميوه مى‏شد، اما آنها كفران نعمت كردند، از پيامبران اطاعت ننمودند، كه به نقلى خداوند سيزده پيامبر براى هدايت آنها فرستاد(212) ولى از غرور و غفلت و گناه دست برنداشتند در نتيجه خداوند موشهاى صحرائى را مأمور سوراخ كردن زير سد عرم‏(213) كرد، وقتى كه اين سد سوراخ شد، كم‏كم سوراخش بزرگتر شد و اين موشها سنگ بزرگى را از بالا انداختند و آن همه آب سد سرازير آباديها و شهرهاى اين قوم ناسپاس گرديد، همه‏ى باغها و خانه‏ها ويران شدند، و جز چند درخت تلخ و شوره گز و سدر باقى نماند، چنانكه قرآن مى‏فرمايد: ذلك جزيناهم بما كفروا و هل نجازى الا الكفور اين كيفر كفران آنها بود، و آيا جز افراد ناسپاس را مجازات مى‏نمائيم؟(214).
به اين ترتيب اين قوم آنچنان مستأصل شدند كه هر كسى به سوئى رفت و پراكنده شدند، و وضع آنها مايه عبرت و مثل براى ديگران گرديد و هرگاه كسى پراكنده و از هم متلاشى مى‏شدند مى‏گفتند: تفرقوا ايادى سبا همچون قوم سبا از هم پراكنده شدند كه به نقلى شش طايفه آنها به نقاط مختلف يمن، و چهار طايفه آنها به نقاط شام رفتند و پراكنده شدند.
قوم سبا كه چندين طايفه بودند مانند مذحج، اشعرون، ازد، انمار، عامله، جزام، لخم و غسان از هم پاشيدند.(215)
و بفرموده‏ى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) قبل از پراكندگى 700 امت طايفه از آنها (400 صحرائى و 300 دريائى) مسخ شدند.(216)
و به نقلى آنها هنگام وفور نعمت، كار كفرانشان به جائى رسيد كه (العياذ بالله) با نان استنجاء مى‏كردند، كه خرمن‏هائى از اين نانها به وجود آمده بود، و بعد از بلا و نقمت، كار بجائى رسيد كه همان نانها را خوردند، و عجيب اينكه براى خوردن آن نانها، در صف نوبت مى‏ايستادند.(217)
در اينجا به دو فراز از اشعار عربى و فارسى توجه كنيد:

‏‏ فاجهشت للثوبان حين رأيته فقلت له اين الذين رايتهم فقال مضى فاستودعونى بلادهم

 

و كبر للرحمن حين رانى بجنبك فى خفض و طيب زمان و من ذا الذى يبقى على الحدثان

‏ يعنى: به كوه ثوبان وقتى كه آنرا ديدم فرياد زدم، او وقتى مرا ديد تكبير خدا گفت.
به او گفتم: كجايند آنان را كه ديده بودم در كنار تو با كمال خوشى و آسايش، جاى گرفته بودند گفت: آنها رفتند و اين مكانها را به من سپردند.

‏‏ امير ارسلان خانه‏اى سخت داشت چنان نادر افتاده در روضه‏اى شنيدم كه مردى مبارك حضور ملك گفت: چندانكه گرديده‏اى؟ بخنديد كين خانه خرم است كه قبل از تو گردنكشان داشتند

 

كه گردن بر الوند بر مى‏فراشت كه بر لاجوردين قدح بيضه‏اى به نزديك شه آمد از راه دور چنين جاى محكم دگر ديده‏اى؟ وليكن نپندارمش محكم است به حسرت بمردند و بگذاشتند

‏ اميد آنكه اين سر گذشتها مايه عبرت و توبه و انابه و بازگشت ما به سوى خدا گشته و از آنها بهترين درسها را بياموزيم.
عظمت خدا و كوچكى ما
براى اينكه عظمت خداوند را در حد توان خود ترسيم كنيم و در برابر، كوچكى بشر را بيابيم به مثال و مطالب زير توجه كنيد:
وقتى كه آمريكائيها آپولو 11 را به كره ماه فرستادند، اعلام كردند كه رفت و برگشت آن هشت شبانه روز شد، بعد محاسبه كردند كه اگر به فرض محال همين آپولو با همين سرعت به نزديكترين ستاره‏ى ثابت فرستاده شود، دويست هزار سال طول مى‏كشد تا به آن برسد (با توجه با اينكه اين ستارگان ثابت كه ما در آسمان مى‏بينيم، در آسمان اول است).
از سوى ديگر در روايات مى‏خوانيم: تمام آسمانها و زمين و آنچه در بين آنها است نسبت به كرسى خدا، همچون حلقه انگشترى است كه در بيابان بسيار وسيع افتاده باشد، و كرسى خدا نسبت به عرش همچون حلقه‏ى انگشترى است كه در بيابان بسيار وسيع افتاده باشد(218) اين است عظمت خدا، كه نشانگر قدرت عظيم الهى است.
اما درباره‏ى كوچكى و ذره بودن ما، كافى است كه به روايت زير توجه كنيد:
امام حسن عسكرى (عليه السلام) نقل مى‏كند: روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله) و على (عليه السلام) در مكانى نشسته بودند، شنيدند يكى مى‏گويد: هر چه خدا بخواهد و محمد بخواهد، و ديگرى مى‏گويد: هر چه خدا بخواهد و على بخواهد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: محمد و على را در رديف خدا قرار ندهيد، بلكه بگوئيد: آنچه خدا بخواهد و سپس محمد (صلى الله عليه و آله) بخواهد، آنچه خدا بخواهد و سپس على (عليه السلام) بخواهد، مشيت و خواست خدا غالب و قاهر است و هيچ چيز همتا و قرين او نيست، و ما محمد فى دين الله و فى قدرته الا كذبابة تطير فى هذه الممالك الواسعة و ما على فى دين الله و فى قدريه الا كبعوضة فى جملة هذه الممالك محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) در برابر دين و قدرت خدا همچون مگسى است كه در اين ممالك وسيع پرواز مى‏كند، و على (عليه السلام) در برابر دين قدرت خدا همچون پشه‏اى است در ميان اين ممالك.(219)
اينك با توجه به اين مطالب، آيا سزاوار است كه ما مغرور گرديم، و فرمان خداى بزرگ را ناديده گرفته و راه شيطان برويم و به خود ظلم كنيم؟!، در جائى كه محمد و على (عليهماالسلام) بزرگترين انسانهاى تاريخ چنين باشند ما چه مى‏گوئيم؟ اينجاست كه به خوبى معنى اين آيه را مى‏فهميم: يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم اى انسان چه چيز تو را به خداى بزرگ مغرور كرد؟! (انفطار - 6).
يك آيه عبرت ديگر در قرآن‏
در قرآن آيه 70 سوره‏ى توبه مى‏خوانيم:
الم يأتهم نبا الذين من قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و المؤتفكات اتنهم رسلهم بالبينات فما كان الله ليظلمهم ولكن كانوا انفسهم يظلمون
آيا خبر كسانى كه پيش از آنها (منافقان دو رو) بودند، به آنان نرسيده، قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين (قوم شعيب) و شهرهاى زير و رو شده (قوم لوط) كه پيامبرانشان با دلائل روشن به سوى آنها آمدند (ولى به دعوت پيامبران اعتنا نكردند) خداوند به آنها ستم نكرد، اما خودشان بر خويش ستم مى‏كردند (همگى با اختيار خود به هلاكت رسيدند، قوم نوح با طوفان و غرق شدن، قوم عاد (قوم هود) با طوفانهاى تند، قوم ثمود (قوم صالح) با زلزله و صاعقه، قوم ابراهيم با نابودى نعمت و هلاكت نمروديان و قوم مدين (قوم شعيب) به وسيله ابر آتشبار، و قوم لوط با واژگونى شهرها و سنگبارانى‏شدنشان نابود شدند.(220)
درباره‏ى جمله‏ى مؤتفكات (شهرهاى زير و رو شده) گفته‏اند منظور شهرهاى واژگون شده قوم لوط است.
مرحوم طبرسى صاحب تفسير مجمع‏البيان گويد: سه شهر از مؤتفكات است كه قوم لوط در آن هلاك شدند.
شهر سدوم بود كه قوم لوط در آن مى‏زيستند.(221)
نتيجه اينكه: عاقبت‏انديش باشيم، تا خداوند مهلت داده خود را اصلاح كنيم، و به جاى رضوان و بهشت خدا، مشمول غضب و دوزخ پر عذاب الهى نگرديم.
اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا - و لا تكلنا الى انفسنا طرفة عين ابداً.
الحمد لله رب‏العالمين‏

181) عنكبوت، 29.
182)
عنكبوت، 30.
183)
تفسير نمونه، ج 16 ص 254.
184)
تهذيب الاحكام شيخ طوسى (ره) ط جديد ج 3 ص 262.
185)
سفينه البحار ج 2 ص 516.
186)
بحار ط جديد ج 12 ص 115.
187)
سفينة البحار ج 2 ص 517 - در اينجا ذكر اين مطلب بجا است كه در اسلام عمل لوط از گناهان كبيره است، و حد آن براى هر دو در صورتى كه از روى اختيار بوده يا اعدام با شمشير (و اسلحه ديگر) است و يا دست و پاى او را بستن از كوه به طرف زمين پرت كردن و يا در آتش، سوازندن است، و ضمنا مادر و خواهر و دختر كسى كه لوط داده بر لوط كننده حرام ابدى مى‏شود.
در حالى كه اسلام اين چنين با اين عمل زشت، بر خورد شديد كرده، دنياى غرب از جمله انگستان آنچنان در شهوت‏پرستى، مسخ شده است كه همجنيس بازى و حتى جواز ازدواج پسر با پسر را در مجلس شوارى خود به تصويب رسانده‏اند، با توجه به اين مطلب در قرن بيستم، ديگر جاى تعجب نيست كه در زمان لوط آنچنان غوطه ور در آلودگى بودند!.
188)
تعبير به برادر، حاكى از كمال دلسوزى نسبت به قومش است.
189)
سوره انبياء، آيه 174.
190)
در فصل 13 بخش اول در اين باره سخن به ميان آمد.
191)
تفسير برهان ج 2 ص 226.
192)
بحار ط جديد ج 12 ص 156.
193)
سوره هود، آيه 77.
194)
الميزان ج 10 ص 362.
195)
سوره هود، آيه 78.
196)
سوره هود، آيه 78 - 79.
197)
سوره هود، آيه 80. (بحار ج 12 ط جديد ص 157 و 158).
198)
قصص و قرآن بلاغى ص 76.
199)
بحار ط جديد ج 12 ص 158 - تفسير برهان ج 2 ص 228.
200)
سوره هود، آيه 81.
201)
تفسير آيه 37سوره‏ى قمر.
202)
سوره‏ى هود، آيه 81.
203)
سوره‏ى هود، آيه 81 تا 83 - بحار ط جديد ج 11 ص 168.
204)
بحار ط جديد ج 12 ص 195.
205)
تفسير نمونه، ج ص 180 به نقل از مجمع البيان ذيل آيه 80 سوره‏ى هود.
206)
بحار جديد، ج 12 ص 151 به نقل از خصال ج 1 ص 156.
207)
بحار ط جديد ج 12 ص 153.
208)
بحار، ط جديد ج 12 ص 152.
209)
خوب بود به جاى جمله جفا پيشه حمله‏ى جزا پيشه مى‏گفت (نگارنده).
210)
بحار ط جديد ج 12 ص 152.
211)
نهج البلاغه خطبه 223.
212)
تفسير ابوالفتح رازى ج‏9 ص 208.
213)
اين سد به دستور بلقيس در ميان دو كوه عظيمى ساخته شده بود كه داراى سه در روى هم بود، و از آنها دوازده راه آب درست كرده بودند كه به سوى آنها باغها و مزارع مى‏رفت (تفسير ابوالفتح ج‏9 ص 209 - تفسير برهان ج 3 ص 347.
214)
آيه 14 تا 18 سوره‏ى سبا.
215)
تفسير صافى ص 440 ذيل آيه 18 سوره‏ى سبا - تفسير ابوالفتح رازى ج‏9 ص 207.
216)
نور الثقلين ج 2 ص 333.
217)
بحار طبع جديد 14 ص 146.
218)
سفينه البحار ج 2 ص 176 - بحار ط قديم ج 5 ص 94.
219)
اثباه الهداء شيخ حر عاملى ج 7 ص 482.
220)
مجمع‏البيان، ج 5 ص 49.

منبع:http://www.ghadeer.org/site/dowran/anbia/index.htm

پنجشنبه 18 آذر 1389 - 2:03:59 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


سادگی


چشم های من


تقویم نمایشگاههای سال 1390


متن قرارداد ننگین تركمانچای بین ایران و روسیه


نامه ر ایرانی گواهینامه های اس اس ال!


صدای مظفرالدین شاه قاجار


تست دالای لاما


خلیج فارسخبر رسانی کنید!


گران ترین غذا های دنیا !!


چند بازی برای موبایل


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

207540 بازدید

25 بازدید امروز

38 بازدید دیروز

213 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements